" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٦٤: کوی عشقست اینکه درهر گام صد عاقل گمست

کوی عشقست اینکه درهر گام صد عاقل گمست
تا قیامت جان فراموشست اینجا دل کمست
وه چه راهست اینکه درصد سال یکمنزل نیافت
آنکه درهر نیم گامش طی صد منزل کمست
تلخی جان دادنم بنگر که تا روز جزا
ننگ قتلم درهجوم لذت قاتل کمست
یار در دل هست اگر دل نیست بامن گومباش
کعبه درمحفل بود غم نیست گر محفل کمست
اینکه میگویند رها میگشاید دست غیب
تا دردل می شنو اما کلید دل کمست
درهجوم چاره اندیشی عرفی گشته گم
عقل رهبر هم دراین اندیشه باطل گمست