" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٧٤: خبری خواهم ازآن کوی که اعزازی هست

خبری خواهم ازآن کوی که اعزازی هست
از برون عرض نیازی زدرون نازی هست
گاه گاهی بدعا یکدو بساطی می باز
عشق این شیوه ضرور است دغا بازی هست
های هایی زمن ای بلبل عشرت بشنو
در مصیبتکده هم مرغ خوش آوازی هست
آتشین بال و پرم دود برآرد زقفس
گر بدانم که مرا رخصت پروازی هست
چمنی دید وهوایی خوش وپرواز گرفت
کبک مسکین چه خبر داشت که شهبازی هست
عرفی آن زلف سبک دست کمندش گیر است
مانده چین برسر چین درخم اندازی هست