" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١١٨: نعره زد عشق ودین ما بگریخت

نعره زد عشق ودین ما بگریخت
کفر نیز از کمین ما بگریخت
بس که شد ابر گریه آتشبار
تخم عیش از زمین ما بگریخت
عشق برخواست با دوعالم عجز
آبرو از جبین ما بگریخت
در دم نزع یاد او کردیم
نفس واپسین ما بگریخت
باز کردیم دیده بر رخ دوست
نگه شرمگین ما بگریخت
ز آتش دل چراغ بر کردیم
سایه همنشین ما بگریخت
شوق دیدار حمله ای آورد
نام ننگ از کمین ما بگریخت
دستی از آستین برون کردیم
ادب از آستین ما بگریخت
دست عرفی نقاب راز گشود
خرد تیز بین ما بگریخت