بیدلی کو تازو پرسم دل آواره چیست
از مزاج دل تفاوت تا بسنگ خاره چیست
عهد پیش از خاطرم شد عشق کوتابنگرم
بیوفایی های بخت وشوخی سیاره چیست
چاره ای آخر ضرور است از پی تحصیل درد
من ندانم هر که می داند بگوید چاره چیست
بسکه خو کردم به بی ذوقی ندانم درجهان
جلوه روی نکو بهر چه و نظاره چیست
آنکه میشوید نزاکت نام مرهم از لبش
کی شناسد شکر زخم غمزه خونخواره چیست
آنکه چین آستینها رابرابر میکند
چون بداند ذوق چاک جامه صد پاره چیست
عرفی اینها باکه میگویی که میبارد زتو
زود خواهی گفت کین بیهوده راکفاره چیست