شب عشاق ز روز دگران در پیشست
مرگ این طایفه بسیار ز جان در پیشست
من همان روز که جولان تو دیدم گفتم
که فراموشیم ازدست وعنان در پیشست
چه غم از پرده دریهای نمیم است مرا
که بر انداختن نام ونشان در پیشست
برو ای عقل ومنه منطق وحکمت پیشم
که مرا نسخه غمهای فلان درپیشست
رفت عرفی ز پی عقل وبجایی نرسید
گرچه صد مرحله از کون ومکان در پیشست