صومعه دیدم بجز مشتی بروت وباد نیست
جز عصای آبنوس وشانه شمشاد نیست
دانه ای طاوس کمتر چین که در گلزار عشق
غیر بلبل صید دام ودانه صیاد نیست
وصف جنت کم کن ای رضوان که در بستان ما
سروسوسن بی شمارست ویکی آزاد نیست
تهنیت جز در مصیبت پیش ما عیبب است عیب
عید را درشهر ما رسم مبارکباد نیست
بی نفس ارباب معنی زندگانی میکنند
لیک یکموبرتن این جمع ، بی فریاد نیست
در جهان دوستی ودر زبان دوستان
آن لغت کز وی نیابی معنی بیداد نیست
بیستون ما زفیض نور حسن آیینه است
تیشه بازیچه اینجا در کف فرهاد نیست
عافیت سوز آتشی عرفی بدوزخ نیست حیف
کز وجود اهل دل خاکسترش بر باد نیست