" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٣٩: راحت آلوده به آن سینه که افکار تو نیست

راحت آلوده به آن سینه که افکار تو نیست
نوش در شربت اوباد که بیمار تو نیست
مژده وصل تو با آنکه نگنجد بدو کون
نا امیدی بدو عالم چو طلبکار تو نیست
زاهد از مستی و آلودگیم منع چرا
این گلی نیست که درگوشه دستار تو نیست
ای برهمن چه زنی طعنه که در معبد ما
سبحه ای نیست که آن غیرت زنار تو نیست
آه ازین حوصله تنگ وازان حسن فزون
که دلم را طلب شربت دیدار تو نیست
عرفی از درد که میری که بچندین تلخی
لذتی نیست که درمردن دشوار نیست