این فتنه ای که ازتو مراالتماس نیست
یا نیست یابملک دلم روشناس نیست
گر خلق پاسبان متاع سلامتند
محنت متاع ماست که محتاج پاس نیست
با گفته درمساز که گفتار پرده است
هرنکته ای که گفته شود بی لباس نیست
شیر آیدم براه وبروبر غلط کنم
ورنه براه عشق مگس بی هراس نیست
منزل شناس عشق گرامی بود ولیک
منزل چو نیست قیمت منزل شناس نیست
عرفی بشکر نعمت غم کوتهی مکن
کز دوست دشمنان بتر از ناسپاس نیست