" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ١٥٩: تشنه ام رطل گران خواهم گزید

تشنه ام رطل گران خواهم گزید
آتشم آتش نشان خواهم گزید
آنچه بگزینم نگیرند ار ز من
انتعاش ابلهان خواهم گزید
جنت ار عرض متاع خود دهد
آنچه نستانم از آن خواهم گزید
گر بخون خوردن دهندم اختیار
خون گنج شایگان خواهم گزید
نفس اگر یوسف شود در نیکوی
گرگ یوسف را بران خواهم گزید
در وجود آزار دل بگزیده ام
در عدم آرام جان خواهم گزید
گفته بودم چون بدنیا در شوم
برتر از ملک کیان خواهم گزید
این ندانستم که از بخت زبون
آنچه عرفی خواهد آن خواهم گزید