گرنیم قطره می ز دهان سبو چکد
بال فرشته فرش کنم تا بر او چکد
امید رابکش بجفایی که تا ابد
اشک مصیبت از مژه آرزو چکد
بعد از هلاک اگر بفشارند خاک من
هم خون دل تراود وهم آبرو چکد
آن تشنگی بعشق فروشم که تا ابد
آب حیات از دم شمشیر او چکد
عرفی در آبنوحه که بسیار بیغمی
باشد زدیده قطره اشکی فرو چکد