غم تو هست بعیش جهان که پردازد
هوای تیغ تو در سر بجان که پردازد
چنین که غمزه بیک زخم میکشد همه را
بکاو کاو دل خونچکان که پردازد
اگر لب تو نه در دل نمک فشان آید
بتازه کردن داغ نهان که پردازد
چو حسن وناز هم آلوده خواهد وهم پاک
بقیمت گهر این وآن که پردازد
کرشمه گشت جهانی چنانکه دل میخواست
بگو بسوختن کشتگان که پردازد
جهانیان بغمش نیم بسمل افتادند
بچاره سازی این نیم جان که پردازد
چنین که ما ودل ودیده مست وحیرانیم
اگر غم تو نباشد بجان که پردازد
اگر نه محرم دردی طلب کند عرفی
بجست وجوی من بینشان که پردازد