" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢١٣: عاشقان گر بدل از دوست غباری دارند

عاشقان گر بدل از دوست غباری دارند
گریه روزنما، در شب تاری دارند
آب حیوان ببرای خضر که ارباب نیاز
چشم امید بفتراک سواری دارند
ره ارباب محبت بفنا نزدیکست
سوزنی در کف و در پا دوسه خاری دارند
جان حقیرست مبر نام نثارای محرم
تو همین گوی که احباب نثاری دارند
چه بطاعت طلبی برهمنانرا زاهد
تو ریاورز که این طایفه کاری دارند
بنده خلوتیان دل خاکم کایشان
بشهیدان غمت قرب جواری دارند
هرکه را می نگرم سوخته یا می سوزد
شمع وپروانه ازین بزم کناری دارند
عرفی از صید گه اهل نظر دور مشو
که گهی گوشه چشمی بشکاری دارند