آنکه در راه طلب ماند وپایی نکشد
گو سر رشته رها کن که بجایی نکشد
من خود از تربیت دل نکشم دست ولی
ترسم این آئینه کارش بصفایی نکشد
آخر انصاف بده تا بکی این دست تهی
نگشاید کمری بند قبایی نکشد
نکته عشق کجا حوصله عقل کجا
تحفه شاه کسی پیش گدایی نکشد
هر که گردی نفشاند ز رخ همسفران
سعی او در ره مقصود بجایی نکشد
سر کشی عادت ما نیست بگوئید که عشق
لشگر برق بتسخیر گیایی نکشد
عرفی از نغمه ناهید لب از ناله مبند
ناله تا هست مرا دل بنوایی نکشد