" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٤٤: خم بجوش آمد بگو چون توبه اکنون نشکند

خم بجوش آمد بگو چون توبه اکنون نشکند
توبه کز بی شرابی کرده ام چون نشکند
در چمن هرگز نکرد آن سرو قامت جلوه
کز خجالت باغبان صد نخل موزون نشکند
بر دهانش زن که آرد نام همت بر زبان
تشنه کو جام جم بر فرق گردون نشکند
گردهم جامی بعشاق از شراب درد خویش
بوی لیلی گر بر آید رنگ مجنون نشکند
در بیان شعر عرفی وقت آن خوش گز حسد
لفظ را بر هم نه پیچد شأن مضمون نشکند