" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٢٧٨: ز چشمم آب حسرت میتراود

ز چشمم آب حسرت میتراود
ز هر مویم شکایت میتراود
چنان در دل خلد گاه نمازم
که از کفرم عبادت میتراود
ز هر بی آبرو آن دل که از وی
بکاویدن محبت میتراود
بگو تیغ ازچه شربت آب دادی
که از هر زخم لذت میتراود
ملک همچون مگس جوشد بران زخم
کزان شهد شهادت میتراود
حذر کن زین دعای آتش آلود
کزین چشمه اجابت میتراود
تراود از لب عرفی سخنها
ولی هنگام فرصت میتراود