آنجا که بخت بد بنقاضت غلو کند
کاری که یأس هم نکند آرزو کند
بس جانهال مهر نشاندیم وخشک شد
تا ریشه در زمین که محکم فرو کند
طالب بکام میرسد ارسعی کامل است
بازش مدار اگر بغلط جستجو کند
داروی عیسوی بقدح داشتم ولی
مشفق نداشتم که مرا در گلو کند
غسل شهید عشق بآتش سزد نه آب
چون شعله را بآب کسی شستشو کند
این بیغمی که با گل عرفی سرشته اند
پر صبر بایدش که بدرد تو خو کند