" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٣٠٠: مستان عشق خانه در آتش گرفته اند

مستان عشق خانه در آتش گرفته اند
گویا قدح ز خوی تو سرکش گرفته اند
بس تحفه داده اند بناز تو اهل درد
تا ناوکی وظیفه ز ترکش گرفته اند
این هم عنایتیست که غم های روزگار
دنبال بیکسان مشوش گرفته اند
چون خم بته رسد چه بلا درد سر کشند
آنانکه خو ، بباده بیغش گرفته اند
اینک ره گریز ، چه سود از گریختن
سرتا سر زمانه در آتش گرفته اند
عرفی مرید خلوتیان پیاده شو
کین قوم زی وجلوه زابرش گرفته اند