برهمن کیشم که صدقم طعنه بر اصحاب زد
طاق آتش خانه ام صد خنده بر محراب زد
مرحبا ای عشق گلبانگی که بی آشوب تو
عافیت خوش تکیه ها بر بالش سنجاب زد
عشق یکدل شد بزخم تیغ یکرنگی شهید
نکته پرداز خرد بر سلب و بر ایجاب زد
موج طوفان سایه هرگه برسر کشتی فکند
منعم از بهر تسلی تکیه بر اسباب زد
کو گلاب کفر تا بر چهره ایمان زنم
کز تبی بیهوش گشت و تکیه بر احباب زد
خضر آب زندگی نوشید وعرفی آب تلخ
این سبو را زهر پر کرد او قدح در آب زد