" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٣١٠: کجاست فتنه که آن شوخ را سوار کند

کجاست فتنه که آن شوخ را سوار کند
زمانه را گل آشوب در کنار کند
برای آنکه دلیرش کند بخونریزی
زمانه شوخ مرا مایل شکار کند
بناله نرم نسازم دلت از آن ترسم
که ناله دگری در دل تو کار کند
گناهکارم ودردا که نیست آن عزت
که انفعال بعفوم امیدوار کند
خوش انکه پیش تو پرسند حال عرفی و او
شکایتی بکنایت ز روزگار کند