" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٣١٣: کو فنا تا زخمها شمشیر در مرهم نهند

کو فنا تا زخمها شمشیر در مرهم نهند
بیخودی وهوشمندی سر بپای هم نهند
عمر فرصت کوته است ودست یغمائی دراز
تنگ چشمان را بگو تا برگ عشرت کم نهند
گر فشانم درد دردی بر دل آسودگان
تهمت بیدردی صد سور بر ماتم نهند
اشک ریزان ترا نازیم کز لخت جگر
یک چمن گل در کنار قطره شبنم نهند
رحمتش گر فضل دارد خانه را خندان کند
زخمها را تا بچاک جامه ها مرهم نهند
اهل دل عرفی اگر یابند فرمان طرب
قصر شادی رابنا در شاهراه غم نهند