باز این منم بصد دل خشنود در سماع
دیوانه وش ز نغمه داود در سماع
رویم بروی دلبر وقوال در سرود
دستم بدست شاهد ومقصود در سماع
پرهیز ای فرشته که اینک بعرش وفرش
افشاندم آستین می آلود در سماع
باز این چه شورشست که خونابه ریز شد
چندین هزار زخم نمکسود در سماع
هنگام مردنست طپیدن بخون بس است
دایم چو بیغمان نتوان بود در سماع
زاهد که بود زمزمه دشمن بدیر عشق
آمد به نیم زمزمه رود در سماع
عرفی سرود بزم که ؟ یاد آمدش که باز
بر روی آتش آمده ، چون عود در سماع