این زخمهای کاری بر مغز جان مبارک
عید شهادت ما بر دوستان مبارک
دینم بعشوه رفت باز آمدن مبادش
ناموس هم عنان تافت بر دودمان مبارک
اینک فنا ببالین افسانه گو درآمد
ای چشم ناغنوده خواب گران مبارک
ای خلوت محبت عذرت چگونه گویم
تشویش بوسه نو بر آستان مبارک
آمد نسیم تیغی گلهای زخم بشگفت
این نوبهار لذت بر باغ جان مبارک
گویند کفر زلفی بر دین زند شبیخون
بر گوش دین فروشان این داستان مبارک
بر ما خجسته بادا دوزخ فروزی عشق
طوبی و حورو کوثر بر این وآن مبارک
عرفی درآتش غم میجوشی وخموشی
داغ نهان مخلد قفل زبان مبارک