" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٣٦١: دردی که بافسانه و افسون رود از دل

دردی که بافسانه و افسون رود از دل
صد شعبده انگیز که بیرون رود از دل
ممنونم از این شیوه که هر جور که کردی
اندیشه نکردی که مرا چون رود از دل
دیگر نکنم دست زد بلهوسان میل
گر آرزوی ملک فریدون رود از دل
آن به که بدل ره ندهم روز سلامت
آنها که در آشوب شبیخون رود از دل
از بس که دل سوخته ام تشنه صلحست
هر جور که فردا کنی اکنون رود از دل
عرفی ره مجنون مرو این درد نه دردیست
کز بیهده گردیدن هامون رود از دل