" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٣٦٧: گاهی مصیبت خویش گاهی ملال مردم

گاهی مصیبت خویش گاهی ملال مردم
در عشوه خانه دهراینست حال مردم
تا خون دل توان خورد ای تشنه کرامت
نزدیک لب میاور آب زلال مردم
همت ز خویشتن جونزبا یزید وشبلی
نتوان گرفت پرواز هرگز ببال مردم
در جلوه گاه معشوق عمرم گذشت لیکن
گه در نظاره خویش گه در خیال مردم
بانگ انالحق ما بی های و هو بلندست
نتوان هلاک خود را کردن وبال مردم
هنگام عذر خواهی تاوان زهر نوشست
گر جام جم نداری مشکن سفال مردم
واله شدست عرفی بر نقش خامه خویش
تا چند فتنه گردد بر خط و خال مردم