" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٣٩٣: دلرا چه میدهی که بدار الشفا بریم

دلرا چه میدهی که بدار الشفا بریم
این نیم بسمل از دم تیغت کجا بریم
یاران مدد کنید که از وادی جنون
دیوانه دل گرفته بدار الشفا بریم
این آب روکه صاف شراب خجالتست
جورت بخاک ریخته دیگر کجا بریم
این پا به معصیت نه سزاوار بخشش است
در حشر انتظار شفاعت چرا بریم
توفیق کو که پیش عظای وسیله دوست
ایمان شکسته زکمند عطا بریم
همت به بین که وقت شبیخون احتیاج
امید های کشته به پیش دعا بریم
بازار دوست گنج دو عالم چه میکند
جهدی کنیم و چشم و دل آشنا بریم
ما تاب انفعال نداریم جور بس
ما را دگر مباد که نام وفا بریم
عرفی غمین مشو که فلک دادش آمدست
آید که هر چه برده بیک نقش و ابریم