" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٤٠١: خانه زاد محنتیم آسودگی کم دیده ایم

خانه زاد محنتیم آسودگی کم دیده ایم
آنچه غیر ، از زخم بیند ما زمرهم دیده ایم
هر کس از آئینه بیند جمال کار خویش
ما فروغ کار در پیشانی غم دیده ایم
زان خریداریم در هنکامه اهل فنا
کین جماعت را بهر ملکی مسلم دیده ایم
طعن بی توفیقی ای زهاد رندان را بس است
چرب دستیهای توفیق شما هم دیده ایم
خوب و زشت مردم بیگانه نشاسیم ما
زشتئی در بی نیازیهای محرم دیده ایم
تا رضا در دیده ما کحل همت کرده است
طیلسان بخل را برفرق حاتم دیده ایم
مطلب ار عشق است برهان حکیمان کوته است
ای بسا بونصر و افلاطون که ملزم دیده ایم
دیده ایم از نظم عرفی فیض اعجاز مسیح
طبع معنی زاش هم بر قلب مریم دیده ایم