" rel="stylesheet"/> "> ">

شماره ٤٢٢: ای که سر تاقدمم را بجنون داشته

ای که سر تاقدمم را بجنون داشته
تا مرا داشته غرفه بخون داشته
سر انصاف تو گردیم که با این همه حسن
از دل ما طمع صبر و سکون داشته
گر دلیرانه بتازی بمن ای چرخ رواست
تاتو در معرکه صید زبون داشته
نوش کن خون دلم تا بشناسی ای خضر
که تو در چشمه حیوان همه خون داشته
دل عرفی بخراز خویش بخورشید فروش
تا به بینی که چه می ارزد و چون داشته